۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

خاطره بیست و هفتم / محبوبه خوانساری، روزنامه نگار، نوشته اش را برای ما ارسال کرده است؛ با روسری داخل ایران اسیر گشت ارشاد می شوم، بیرون ایران زخم زبان



تردید در نوشتن یا ننوشتن. دو عکس من چه در داخل ایران چه در خارج یکی است. اما دردم کجاست؟

این روزها وقتی برخوردهای گشت ارشاد با دخترکان شهر و کشورم را دور از ایران نگاه می کنم مطمئن هستم که من هم با این پوشش اگر ایران بودم به راحتی در همان ون هایی که از گرمای آفتاب تابستانی داغ داغ می شوند، می نشستم و به وزرا می رفتم. چرا که مانتو و لباس کوتاه با رنگ های شاد روسری اصلا خوشایند این روزهای گشت ارشاد نیست. ذهن منجمد آنها، من را که اینگونه حجاب دارم نمی پذیرد. همانگونه که وقتی ایران بودم این ترس همیشه همراهم بود.

اما باز مشکل کجاست؟

ناگزیر به مهاجرت شدم. به خارج از ایران آمده ام. و مشکلِ تازه ای شروع شد. حجاب سر همان بود فقط مانتو برداشته شد.

در همان روزهای اولی که رسیدم، یکی از دوستان نزدیک که خارج نشین است با کنایه و تمسخر به من گفت: هنوز هم می خواهی روسری سرت کنی؟ از این مسخره بازی ها دست بردار، جامعه اینجا قبولت نمی کند. می گفت و می گفت.... جواب دادم: در ایران آزادی بیان نداشتم یعنی اینجا هم نمی توانم آزادی پوشش داشته باشم؟ هیچ نگفت.

یک روز دیگر از درد به خود می پیچیدم. رفتم پیش خانم دکتر ایرانی که سی سال اینجا زندگی می کند. بار دومم بود که پی او می رفتم، بار اول با کلاه رفته بودم و بار دوم با روسری. کمی نگاهم کرد و گفت: دفعه قبل حجاب نداشتی. گفتم: کلاه سرم بود. خیلی جدی و با لحن بسیار بدی گفت: همین شماها با این عقاید تان هستید که باعث شدید اون کشور عقب مونده باشه. از درد به خودم می پیچیدم و شوکه شده بودم. حتی نتوانستم جوابی بدهم.

روز دیگر دوست ایرانی ام در پی دعوت چایی پیشم آمد. داشت تعریف می کرد که فلان دوست ایرانی اش من را چند بار دیده است و پشت سرم گفته که این هم با این روسری اش حتما جاسوس حکومت است!
می گفت خیلی سعی کردم به او توضیح دهم که این دختر (یعنی من) در ایران مشکلات زیاد داشت، خودش تحت فشار بود اما او باور نمی کرد و مرا فقط به خاطر یک روسری اینگونه قضاوت کرد .

گاهی فکر می کنم بیشترین توهین از جانب ایرانی ها نسبت به حجابم در خارج از ایران صورت گرفته همانطور که بیشترین توهین در داخل ایران البته با درجه ای متفاوت توسط مسئولان حکومت به دختران و زنان سرزمینم به خاطر اجبار در پوشش آنها می شود.

چه فرقی دارد این دو؟
هر دو دارند دیگری را به خاطر انتخاب شان تحقیر می کنند.

معتقد به آزادی پوشش در همه جای دنیا هستم. از اجبار بیزارم اما آیا نباید از خودمان شروع کنیم و کسانی که حجاب دارند انتخاب دیگری را به رسمیت بشناسند و کسانی که حجاب ندارند هم اختیار دیگری را محترم بشمارند؟

در غیر اینصورت از آینده کشور هم می ترسم می گویم مبادا فردا باز هم توهین و اینبار تنها نوع اش تغییر می کند مثلا از حجاب اجباری تبدیل به بی حجابی اجباری می شود و یا توهین ها و بدبینی هایی که اینجا وجود دارد در تمام کشور جریان پیدا کند.

کاش می شد به آنجا برسیم که خودمان دست های هم را علی رغم تفاوت هامان بگیریم وقتی یک حکومت همیشه ما را تحقیر می کند چرا خودمان همان کنیم.

-----------------
محبوبه خوانساری - مرداد ۱۳۹۱
منبع: صفحه برابری زن=مرد / ایمیل ما:
page.barabari@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر