۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

خاطره شماره ۵ / من و پوشش آزادم، نه به اجبار



*** لاله حسن پور وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر از ایران - وقتی در زندان اوین چادر برای ما اجباری بود. تیر ۱۳۹۱

روزهایی که در اوین زندانی بودم هم چادر اجباری بود. یک مدتى به همت خانم نسرین ستوده عزيز، پوشیدن چادر را از قوانين اجبارى زندان برداشتند و ما معمولا با مانتو و روسرى در زندان تردد می كرديم، اما نمی دانم چه شد که دوباره بعد از یک مدتی چادر را برای ما در همان زندان اجبارى كردند.

خاطرم هست که خانم ستوده مدتها به همين دليل و در اعتراض به اجباری شدنِ دوباره چادر در زندان، از ملاقات با خانواده اش سر باز زد، تعداد زیادی از ما هم چادر را سرمان نمی کردیم بلکه فقط زير بغل مان ميگرفتيم و توی محوطه زندان تردد می كرديم.

به عقیده من در ایران، آنچه به عنوان حجاب زنان در تمام این سالها وجود داشت، تنها قسمتی از آزار جنسیتی زن ایرانی بوده. یعنی موضوع عمیق تر و ریشه ایی تر از این حرفهاست و زنان این کشور در تمام سالهای عمرشان، اگر نگویم به تمامی اما قسمت اعظمی از آن را متحمل شده اند؛

موهایت را بپوشان!
آرایش نکن!
صدایت را مرد نامحرم نشنود!
نگاهت را بدزد!
برجستگی های تنت را محو کن!
نرقص!
ناخن هایت را بلند نکن!
ابروهایت را مرتب نکن!
عطر نزن!
با صدای بلند نخند!
آرام و بی صدا قدم بر دار!
چه معنی دارد وقت و بی وقت هوس قدم زدن در پارک و پیاده روهای شهر کند!!
باید از پزشکی قانونی تأییدیه بکرات بگیری!
چادر، حجاب برتر زن است و هزاران رفتار اجباری دیکته شده در تمام این سالها که در زن ریشه دوانده و تا زمان مرگ او را همراهی خواهد کرد...

من یک زنم و خواهان برابری زن و مرد هستم. مخالف هر نوع نگاه جنسیتی که حجاب فقط یک برگ از این تاریخ پر از درد زنانه زندگی کردن است.

----------
ایمیل ما، صفحه برابری زن=مرد
page.barabari@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر