۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

پرستوی من


این مطلب را از شادی صدر برای پرستو دوکوهکی بخوانید:جایی نشسته ام که فضایش خیلی مرا یاد تو می اندازد؛ یادی که این روزها و هفته ها همیشه با من بوده؛ گاهی فقط کمی دورتر می شده است.
می دانی، هر آدمی به تعداد آدمهای اطرافش، دور یا نزدیک، تعریف می شود. اگر این قاعده را بپذیریم، تعریف من از تو، تعریف خودم از تو و به نوعی، منحصر به فرد است. با همان تعریف است که این روزها مدام به یادت می افتم، بهت فکر می کنم و به آن سلول انفرادی 2الف که می گویند دیوارهایش از سنگ است و کف آن را یک قالیچه ماشینی خیلی کوچک پهن کرده اند؛ خیلی کوچک، به کوچکی سلول انفرادی که با امروز، شد 18 شب و روز که در آن سر کرده ای. با همان تعریف است که با اینکه هیچگاه آنقدرها به هم نزدیک نبوده ایم، “پرستوی من” خطابت می کنم.http://shadisadr.files.wordpress.com/2012/02/stadium6par.jpg

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر