ده سال پیش با دوستام رفتم مکه. بابا می گفت:" نباید رفت جایی که حرم امن خدا برای همه بندگانش است و اونوقت سر درش نوشته اند:" ممنوع مرود غیر مسلم"
تو مکه و مدینه کسی با نحوه پوشش ما کاری نداشت جز رئیس و روحانی کاروان! زنان رنگارنگ هندی و ترک و اروپایی را می دیدم که روسری ها را کیپ بسته بودند. معلوم بود که اعتقاد دارند و انتخاب کرده اند.
اما ما تا چشم روحانی پرحرف کاروان را درور می دیدم روسری ها را عقب می زدیم تا باد بخوریم. روزی تو گشت و گذار تو مدینه دیدیم یه آخوندی رو مردم دوره کردند جلوتر که رفتیم دیدیم این آقا، "حجت الاسلام راستگو" دارد برای مردم قصه می گوید. ذوق زده شدیم رفتیم جلو تا سرش خلوت بشه بهش گفتیم حاج آقا ما از دیدنتون خوشحال شدیم شما ما رو یاد دوران بچگی مون می اندازید. حاج آقا که معلوم بود از دیدن ما خوشحال نشده :" گفت اما من خوشحال تر می شدم اگر میدیدم دختران ایرانی با چادر در خیابان های مدینه راه می روند و نماینده فرهنگ اسلامی مملکتشان هستند!!... ما خشکمان زد خیلی توی ذوق مان خورد. من با سرخوردگی گفتم:" حاج آقا می خواهید اسلام را به عربستان هم صادر کنید!؟ فکر نمی کنید زیره به کرمان می برید؟ منتظر جواب نشدیم.
چند روز بعد در فرودگاه جده در عربستان منتظر اعلام پروازمان بودیم. روسری ها را روی شانه انداختیم و در حالی که باد با شیطنت با موهایمان بازی می کرد بستی خوردیم.
پ.ن صفحه:
نفیسه میگوید: راستش چون من هرگز خارج نرفتم هیچ ذهنیتی از پوشش آزاد ندارم جز همان چند دقیقه ای که در جده (عربستان) بودم. آخه حتی توی عربستان هم به جز مکه و مدینه و چند شهر دیگر زنان می توانند بدون حجاب در شهر تردد کنند. به هر حال عکس بدون حجابم عکسی است که دزدکی در پشت یک درخت با دخترم گرفیتم و باد باز هم شیطنت می کند.
--------------
منبع: صفحه برابری زن=مرد / ایمیل ما:
page.barabari@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر